خانه عناوین مطالب تماس با من

من و تو

من و تو

درباره من

سلام،خوبین؟ ممنون از اینکه اومدین به وبلاگ سر زدین. من و دوست گلم (بابک خان) قرار شده که هروقت حوصاه داشتیم توی این وبلاگ بنویسیم. از نظرات شما هم خوشحال میشیم. بازم مرسی واسه همه چیز..... ادامه...

پیوندها

  • http://http://mvafadar.blogsky.com

جدیدترین یادداشت‌ها

همه
  • خدا
  • در طوفان های زندگی با خدا بودن بهتر از ناخدا بودنه
  • روح زندگی
  • یادت نره دوست دارم
  • خیال
  • خواب
  • اگه بتونی بفهمی
  • چقدر تلخ!!!!مگه نه؟
  • بدبختی تنها در باغچه ای که خودت کاشته ای می روید
  • ?
  • یادت نره
  • می نویسم برای هیچ کس.....
  • درسته که...
  • نمی دونم چرا دلم گرفته باز !!خدایا پس کجایی ؟صدامو میشنوی؟
  • یادگاری...
  • عشق یعنی خواستن اما نگفتن
  • پیش بیا پیش بیا پیشتر تا که بگویم غم دل بیشتر
  • ترا من زهر شیرین خوانم ای عشق ،
  • برای عشق.....

نویسندگان

  • شیده 19

بایگانی

  • خرداد 1387 1
  • اردیبهشت 1387 18

آمار : 10839 بازدید Powered by Blogsky

عناوین یادداشت‌ها

  • خدا چهارشنبه 1 خرداد‌ماه سال 1387 13:51
    در رویاهایم دیدم که با خدا گفت و گو می کنم. خدا پرسید:پس تو می خواهی با من گفت و گو کنی؟ من در پاسخش گفتم:اگر وقت دارید. خدا خندید: وقت من بی نهایت است... در ذهنت چیست که می خواهی از من بپرسی؟ پرسیدم چه چیز بشر شما را سخت متعجب می سازد؟ خدا پاسخ داد:کودکیشان.....! اینکه آنها از کودکی شان خسته می شوند،عجله دارند که...
  • در طوفان های زندگی با خدا بودن بهتر از ناخدا بودنه سه‌شنبه 31 اردیبهشت‌ماه سال 1387 19:47
    من همون جزیره بودم خاکی و صمیمی و گرم واسه عشق بازی موجها قامتم یه بستر.. یه عزیز دردونه بودم پیش چشم خیس موجها یه نگین سبز خالص روی انگشتر دریا تا که یک روز تو رسیدی توی قلبم پا گذاشتی غصه های عاشقی رو تو وجودم جا گذاشتی زیر رگبار نگاهت دلم انگار زیر و رو شد برای داشتن عشقت همه جونم آرزو شد تا نفس کشیدی انگار نفسم...
  • روح زندگی سه‌شنبه 31 اردیبهشت‌ماه سال 1387 19:37
    ساده تر از آن بود که فکر می کردم با نگاهت همراه شدن با شادی هایت شاد شدن و با غمهایت غصه خوردن ساده تر از آن سپردن قلبم به همه خوبی هایت بود یادم نیست در کدام صبح دل انگیز بهاری در کدام ظهر تب آلود تابستانی در کدام غروب نارنجی رنگ پاییزی یا شب بی انتهای زمستانی بود که ناگهان دلم را نزد مهربانی هایت جا گذاشتم هر زمان...
  • یادت نره دوست دارم سه‌شنبه 31 اردیبهشت‌ماه سال 1387 19:36
    مهربانم: با توعهدی میبندم ناگسستنی فراموش نشدنی و ماندگار قلبم را به تو هدیه میدهم به تو که سرتاپای وجودت را ذره ذره دوست میدارم به تو که روحت را سرشتت را عصاره ی وجودت را میپرستم وبه آن عمیقا عشق می ورزم ای عزیز دوست داشتنی مهربان و ماندنی نازنین و خواستنی بدان و آگاه باش که من تو را هیچ گاه هیچ کجا هیچ لحظه ای تنها...
  • خیال سه‌شنبه 31 اردیبهشت‌ماه سال 1387 13:17
    شمع پریشونو بیار گریه کنه مثل بهار عاشق بمونیم من و تو ترانه خون تا سر دار کاشکی بدونی سرنوشت ما رو می خواد توی بهشت پرده آخر نداره طلسم جادوگر زشت اشکی که آروم بریزه عاشق فصل پاییزه نم نم بارون نگات یه کم فقط غم انگیزه اون که ما رو جدا می خواد برگ خزون شه توی باد نذار که با بغض صدات شادی بره غصه بیاد یه کم که طاقت...
  • خواب سه‌شنبه 31 اردیبهشت‌ماه سال 1387 13:14
    روبروم چشمای تو مث اون ستاره که تو آسمونه داره چشمک می زنه وسعت نگاه تو مث آسمونی که رنگین کمونه اوج پرواز منه ای تو تنها آشیونه واسه مرغ دل من هوس کوچ شبونه واسه روح از دل تن بی تو تنها می مونم... بی تو تنها می مونم یه دم نرو امون بده از کدوم ستاره ای راهو به من نشون بده... همصدا با دل تو اون صدای عاشقی که هی می خونه...
  • اگه بتونی بفهمی دوشنبه 30 اردیبهشت‌ماه سال 1387 23:09
    گه یکی رو دیدی که وقتی داری رد میشی بر میگرده نگات میکنه، بدون براش مهمی اگه یکی رو دیدی که وقتی داری می افتی برمیگرده با عجله میاد به سمتت، بدون براش عزیزی اگه یکی رو دیدی که وقتی داری می خندی برمیگرده نگات میکنه، بدون براش قشنگی اگه یکی رو دیدی که وقتی داری گریه میکنی باهات اشک میریزه، بدون دوستت داره اگه یکی رو...
  • چقدر تلخ!!!!مگه نه؟ دوشنبه 30 اردیبهشت‌ماه سال 1387 22:40
    دو خط موازی زاییده شدند. پسرکی در کلاس درس آنها را روی کاغذ کشید. آن وقت دو خط موازی چشمانشان به هم افتاد ودر همان یک نگاه قلبشان تپید و مهر یکدیگر را در سینه جای دادند... خط اولی نگاهی پر معنا به خط دومی کرد و گفت: ما می توانیم زندگی خوبی داشته باشیم ... خط دومی از هیجان لرزید. خط اولی ... و خانه ای داشته باشیم در یک...
  • بدبختی تنها در باغچه ای که خودت کاشته ای می روید دوشنبه 30 اردیبهشت‌ماه سال 1387 22:31
    گفتمش دل می خری پرسید :چند؟ گفتمش دل مال تو تنها بخند خنده کرد و دل ز دست من ببرد تا به خود باز آمدم او رفته بود دل زدستش روی خاک افتاده بود جای پایش روی دل جا مانده بود...
  • ? دوشنبه 30 اردیبهشت‌ماه سال 1387 22:08
    یادته بهم گفتی که شب بی اعتباره ... بودن و نبودنش فرقی نداره ... تو قسم خورده بودی با من می مونی ... دیگه اسمت واسه من یه یادگاره ... خاطرات عشق پاره تو دلم چه موندگاره ... قاب چشمای سیاهت عمریه که رو دیواره ... تو شبای بی ستاره دل من هواتو کرده ... جای خالیتو می بینه ولی باز باور نداره ...
  • یادت نره دوشنبه 30 اردیبهشت‌ماه سال 1387 12:58
    یادمون باشه که هیچکس رو امیدوار نکنیم بعد یکدفعه رهاش کنیم چون خرد میشه میشکنه و آهسته میمیره . یادمون باشه که قلبمون رو همیشه لطیف نگه داریم تا کسی که به ما تکیه کرده سرش درد نگیره . یادمون باشه قولی رو که به کسی میدیم عمل کنیم . یادمون باشه هیچوقت کسی رو بیشتر از چند روز چشم به راه نذاریم چون امکان داره زیاد نتونه...
  • می نویسم برای هیچ کس..... دوشنبه 30 اردیبهشت‌ماه سال 1387 12:56
    شبی از پشت یک تنهایی نمناک و بارانی ترا با لهجه گل های نیلوفر صدا کردم تمام شــــــب برای با طراوت ماندن باغ قشنگ آرزوهایت دعا کردم پس از یک جست و جوی نقره ای در کوچه های آبی احساس تو را از بین گل هایی که در تنهاییم رویید با حسرت صدا کردم و تو در پاسخ آبی ترین موج تمنای دلم گفتی: دلم حیران و سرگردان چشمانی ست رویایی و...
  • درسته که... یکشنبه 29 اردیبهشت‌ماه سال 1387 22:47
    درسته که زمونه،زمونه نامردی و نامردمی شده ولی تو سعی کن بین این همه نامردی ها مرد باشی و به کسی نامردی نکنی. درسته که توی این دوره زمونه قول و قرارها خلی زود از یاد میرن ولی تو سعی کن یه کسی باشی که اگه به کسی قولی دادی پاش وایسی و زیرش نزنی. درسته که حالا طوری شده که آدما حتی به نزدیک ترین کسشون که شاید یه عمر هم...
  • نمی دونم چرا دلم گرفته باز !!خدایا پس کجایی ؟صدامو میشنوی؟ یکشنبه 29 اردیبهشت‌ماه سال 1387 22:30
    دلم گرفت ازین روزا از این روزای بی نشون از این همه در به دری ازگردش چرخ زمون دلم گرفت ازادما ازادمای مهربون ازاین مترسکای پست از هم دلای هم زبون تو هم که بی صدا شدی اهای خدای اسمون اهای خدای عاشقا تویی فقط دل خوشیمون اره دلم خیلی پره از غمای رنگ و وارنگ از جمله ی دوست دارم دروغای خیلی قشنگ دلم گرفت ازاین روزا از ادمای...
  • یادگاری... یکشنبه 29 اردیبهشت‌ماه سال 1387 22:17
    گفت : می خوام برات یه یادگاری بنویسم . گفتم:کجا ؟ گفت : رو قلبت. گفتم مگه می تونی ؟ گفت : آره سخت نیست ، آسونه. گفتم باشه. بنویس تا همیشه یادگاری بمونه. یه خنجر برداشت . گفتم این چیه؟ گفت: هیسسس. ساکت شدم. گفتم: بنویس دیگه، چرا معطلی. خنجر و برداشت و با تیزی خنجر نوشت. دوست دارم دیوونه. اون رفته، خیلی وقته، کجا؟ نمی...
  • عشق یعنی خواستن اما نگفتن یکشنبه 29 اردیبهشت‌ماه سال 1387 22:14
    به کودکی گفتند : عشق چیست؟ گفت:بازی به نوجوانی گفتند:عشق چیست؟ گفت:رفیق بازی به جوانی گفتند:عشق چیست؟ گفت:پول و ثروت به پیرمردی گفتند:عشق چیست؟ گفت:عمر به عاشقی گفتند:عشق چیست؟ چیزی نگفت.آهی کشید و سخت گریس
  • پیش بیا پیش بیا پیشتر تا که بگویم غم دل بیشتر یکشنبه 29 اردیبهشت‌ماه سال 1387 12:28
    می دونی! یه اتاقی باشه گرم گرم روشن روشن تو باشی و من باشم... کف اتاق سنگ باشه...سنگ سفید تو منو بغلم کنی که نترسم... که سردم نشه...که نلرزم... اینجوری که تو تکیه دادی به دیوار...پاهاتم دراز کردی... منم اومدم نشستم جلوت و بهت تکیه دادم... با پاهات محکم منو گرفتی...دو تا دستتم دورم حلقه کردی. بهت می گم چشاتو می بندی؟...
  • ترا من زهر شیرین خوانم ای عشق ، شنبه 28 اردیبهشت‌ماه سال 1387 14:18
    که نامی خوش تر از اینت ندانم . وگر – هر لحظه – رنگی تازه گیری ، به غیر از « زهر شیرینت » نخوانم . تو زهری ، زهر گرم سینه سوزی ، تو شیرینی ، که شور هستی از تست . شراب جام خورشیدی ، که جان را نشاط از تو ، غم از تو ، مستی از تست . به آسانی ، مرا از من ربودی درون کوره ی غم آزمودی دلت آخر به سرگردانیم سوخت نگاهم را به...
  • برای عشق..... شنبه 28 اردیبهشت‌ماه سال 1387 14:11
    برای عشق تمنا کن ولی خار نشو. برای عشق قبول کن ولی غرورتت را از دست نده برای عشق گریه کن ولی به کسی نگو. برای عشق مثل شمع بسوز ولی نگذار پروانه ببینه. برای عشق پیمان ببند ولی پیمان نشکن . برای عشق جون خودتو بده ولی جون کسی رو نگیر . برای عشق وصال کن ولی فرار نکن . برای عشق زندگی کن ولی عاشقونه زندگی کن . برای عشق بمیر...